ترکها در قرن دهم پیش از میلاد از آسیای مرکزی به ترکیه آمدند و مجموعه قصههای باارزشی را ـ که از آن پس پارهای از زندگی و فرهنگشان شد ـ با خود آوردند. درونمایه این قصهها کاملا آشناست، مانند پادشاهی که پسران یا دختران خودش را آزمایش میکند یا شاهینی که تاج را انتخاب میکند و یا قالی سحرآمیزی که قادر است در یک چشم بهم زدن به هر جایی برود. قصههای دیگر ترکی نیز مانند جشن عروسی که چهل شبانه روز ادامه داشت یا مردم افسونگر و یا اجنه میباشند. این قصههای مردمی در خانهها و قهوهخانهها روایت شدهاند و از نسلی به نسل دیگر رد و بدل گردیدهاند. ملانصرالدین در واقع قصهگوی همه اعصار و قرون، یکی از چهرههای خاورمیانه است. از سربندی شبیه به آنچه هندیها بر سر میگذارند و ردای بلندی که به آن جبه میگویند، استفاده میکند. ملانصرالدین قادر است مانند یک خطیب در مسجد یا امام نماز جماعت یا قاضی دادگاه عمل کند. آنچه موجب میشود که ترکها، ملانصرالدین را یک قهرمان بدانند، اشراف و شناسایی مبهوتکننده او نسبت به هر کس، خواه همسر، همسایه او و یا دیگران است.