هورد در واقع نامی بود که به اورکها و غلامانشان (ترولها و گابلینها) که در درانور (اوتلند) و آزروث به جنگ میپرداختند الحاق میشد. پس از جنگ دوم و شکست کامل اورکها، قدرت تاریک اورکها نابود شد؛ بخاطر همین ترال توانست معنویت شمنیسم خفته در اورکها را بیدار کند و اورکها را به اصالت قدیمی شان بازگرداند. در وقایع جنگ سوم ترال موفق شد قراردادهایی با سالار تاعورنها، یعنی کایرن سم خونی و شکارچی سایهها، ولجین رهبر قبیله سیاه نیزه ترولها ببندد. ارتباط بین سه نژاد (اورک، تاوورن، ترول) بسیار زیاد شد؛ تا حدی که دید فرهنگی مشابهی پیدا کردند؛ اورکها و ترولها به کمک تاعورنها مکانی در کلیمدور، به نام دوروتار پیدا کردند و در آن قلعهای به نام اورگیمر ساختند. پس از مدتی آنددها(فورسیکن)، گابلینها و الفهای خونین به هورد پیوستند... وولجین از زخم مهلک خنجر سمی می گریزد و چن استورمزتوت، او را برای مداوا به صومعه ی شدوپن می برد. وولجین در آنجا و در کنار انسان عجیبی به نام تیراتان، باید برای بهبودیافتن، شک و تردید را از خودش دور کند، اما نفرت و کینه ی کهن میان هورد و آلیانس دوباره خودشان را بروز می دهند. در همین هنگام، ترول های زاندالاری، با خیال بازیابی شکوه پیشینشان، به پانداریا یورش می آورند و به وولجین فرصتی برای به دست آوردن افتخار برای ترول های می دهند. فرصتی وسوسه انگیز...