دلم یک کلاس میخواهد و یک تو که روی صندلی تنها روبرویم بشینی و من ساعتها مات شطرنج نگاهت شوم... و دلم باران میخواهد و یک ما که ساعتها زیر مهتاب، کوچه دلتنگی را زیر و رو کنیم. راستش این روزها نمیدانم که دلم چه میخواهد و چه نمیخواهد...