رمان ایرانی

هم‌بخت

صدای غرش هواپیماهایی که از سمت غرب ظاهر شدند نگاه‌ها را متوجه آسمان کرد. هیچ‌گاه چند هواپیما یکباره در آسمان ظاهر نشده بودند و هرگز هواپیمایی در چنان ارتفاع کمی به چشم نخورده بود. درشکه‌چی‌ها دهانه اسب‌ها را کشیدند و کاسب‌ها از دکان بیرون دویدند. بچه‌ها زدند به کوچه و مادرها لپ‌هاشان را چنگ زدند. و...

9789643379049
۱۳۹۶
۲۲۴ صفحه
۶۶ مشاهده
۰ نقل قول