آموزش فلسفه در دوران نو به روشهای نو نیاز دارد. اگر این عقیده کانت را بپذیریم که تعلیم فلسفه فقط تعلیم اندیشههای فیلسوفان نیست بلکه - بیشتر از آن - تعلیم شیوه اندیشیدن و فلسفیدن است، آنگاه درمییابیم که تداوم روش قدیمی معلمی - شاگردی (مبتنی بر خطابه) در تحقق آن منظور نه کافی است و نه حتی لازم. نویسنده این کتاب، به پیروری از نظر فیلسوف آلمانی، کوشیده است که هم در یادگیری فلسفه و هم در تدریس آن به در انداختن طرحی نو همت گمارد؛ یعنی آموزش فلسفه را از صورت راه یکطرفهای که تاکنون عموما از مبدا معلم به مقصد شاگرد پیموده شده است به صورت جستجویی خلاق در موقعیتی تفکرانگیز برای یافتن راهی مناسب در جهت رسیدن به هدفی از پیش سنجیده شده درآورد. بیتردید، گسترش این تجربه در فضای نهادهای علمی و فلسفی جامعه ما موجب دگرگونی عمدهای در عرصه اندیشه و پژوهش خواهد شد، مشروط به آنکه بتوانیم خود را از بند شیوههای دست و پاگیر سنتی برهانیم.