رمان ایرانی

مثلث‌های موازی

آن زمان هنوز آقای ابعاد صدایش نمی‌کردم. این اسم را خودم برایش انتخاب کرده‌ام. همیشه دنبال شناخت زن‌ها از همه ابعاد بوده. خودش هم خبر ندارد که هیچ وقت حتی توی تنهایی‌هایم اسمش توی کله‌ام نچرخیده. استاد گفته بود: ((این هم دوست تازه من و جانشین تو!)) توی ذهنم دنبال یک اسم می‌گشتم اما همه‌اش نام تو می‌آمد توی ذهنم. آن روز حتی اسم آقای ابعاد را هم رویش نگذاشته بودم؛ اسمی که خودش هنوز هم از آن خبر ندارد. مهم هم نیست. می‌شود با بعضی آدم‌ها سال‌ها زندگی کرد و حتی یک بار هم آن‌ها را به اسم صدا نزد. مثل مامان. هیچ وقت اسم بابا را نمی‌گفت. اگر شناسنامه‌ام نبود، هیچ وقت اسمش را نمی‌فهمیدم. اسم بابا فقط وقتی داشتم فرمی را پر می‌کردم به دردم خورده بود. تا وقتی کسی را به نام صدا نکنی، برایت مهم نمی‌شود.

پیدایش
9786002964687
۱۳۹۶
۱۷۶ صفحه
۶۶ مشاهده
۰ نقل قول