بیشک، هر چه تماشاگران تئاتر آموختهتر و فرهیختهتر میشوند برانگیختن شاخکهای اندیشه و احساسشان دشوارتر میشود. من اما خیال خود را از همان سالهای نخست نمایشنامهنویسی راحت کردم و مخاطبین آثارم را انسانهایی نکتهسنج و ریزبین فرض کردم؛ آنهایی که مو از ماست میکشند. پس نمایشنامه نوشتن را امری همانند کاشیکاری در بناهای تاریخی ایرانی انگاشتم؛ تراشیدن و ساییدن تکه تکه کلمات و ذره ذره کنار هم چیدن قطعات. دوست داشتم برخی مفاهیم و معانی لای دیالوگها و دستور صحنهها پنهان بمانند و به مرور آشکار شوند، حتی اگر پیروی از این روش و پایبندی به چنین منشی موجب میشود که برخی لحظات نمایشنامههایم توسط عوام درک و دریافت نشود یا عجولانه سنجیده و سطحی ارزیابی شود...