نسیم صبح چو آمد، خوش آمدش گفتم. به مژه دانه اشکی، به مقدمش سفتم. نسیم، زمزمه میکرد، از شب دلتنگ. من از جمال دلارای روز رنگارنگ. فلق به یاری نور ستارهها برخاست. ره ورود مهین میهمان روز آراست. رسید موکب خورشید، شد جهان روشن. هزار شور برانگیخت، در سر و در تن.