مجموعه داستان ایرانی

سرمانوشتگی‌ها

شب یلدا بود که بلندترین نوشته‌ی اخیر مرا شکل داد و برای همین تخمه و آجیل و هندوانه و... از من دور شد. تنها دلگیر نوشتم و نوشتم تا اولین یادداشت دچار سرمانوشتگی را آغاز کردم باشم. تا نزدیک صبح نوشتم و خط زدم و ادامه دادم و ابرو باز کردم و دوباره خواندم و دیر هنگام خوابم گرفت. وقتی کلمه‌ی«وقتی» را اول همین جمله نوشتم یادم آمد که امروز فصل زمستان است و من هم آدم سرماگریزی هستم«سر» ما همیشه بیشتر از دیگر اعضای بدن‌مان در معرض سرماخوردگی است.

چشمه
9786002298355
۱۳۹۶
۸۴ صفحه
۵۹ مشاهده
۰ نقل قول