در جامعه، ماموران تصمیم میگیرند که چه کسی را دوست بدارید، کجا کار کنید، چه زمانی بمیرید. کاسیا همیشه به تصمیمات آنها اطمینان خاطر داشته است. با کمک آنها میتوان زندگیای طولانی، شغلی عالی و جفتی ایدهآل داشت. پس وقتی که چهره بهترین دوستش روی صفحه نمایشگر همسانی نقش بست، کاسیا میدانست که او همسر آیندهاش است... تا وقتی که دید یک چهره دیگر قبل از اینکه صفحه نمایشگر سیاه شود، برای یک لحظه به نمایش درآمد. حال کاسیا با انتخابهای غیرممکنی روبرو است؛ انتخاب بین زاندر و کای، بین زندگیای که یک عمر آن را میشناخته و مسیری که هیچکس دیگری جرات نداشته در آن قدم بگذارد؛ انتخابی بین کمال و عشق.