جیک مضطرب احساس میکرد که انگار از همان لحظهای که به دونده زدند، یا از همان لحظهای که درباره مواد مخدر فهمیدند یا شاید از همان لحظهای که گذاشت رایان رانندگی کند، وضعیتی بدون برد برایش رقم زده شد. احساس گناه و پشیمانی وادارش میکرد سعی کند تصمیم خود را تصحیح کند و او را به پیچ و خم بیپایان اگر این کار را میکردم چه میشد، میانداخت.