اسم من رافائل است تا این لحظه چهارده سال از زندگیام را پشت میلههای زندان سپری کردهام. با برادر کوچکترم ویلیام، جواهراتی به ارزش سی میلیون یورو را به سرقت بردهایم. این اتفاق قرار بود بهترین رخداد زندگیمان باشد ولی در عوض تبدیل به یک حمام خون شد. دو کشته و یک زخمی. فرد زخمی برادرم است. بنابراین باید او را به جایی برسانم که بتوانم در اسرع وقت درمانش کنم....