تیکه بر هیچ اثری است از آمیزش خیال و واقعیت، از آمیختگی رنج و لذت زیستن، از یگانگی نفرت و عشق در پرتگاه شورآفرین هستی، از تنیدگی واقعیتها، ایماژها، استعارهها و نمادها، از حقایقی در زندگی. «اوست که درمانده از کلبه دور میشود در میان تندرهایی که انگار خشمی را رک و بیپرده بروز میدهند و گویا از خشم میگریزد! چشمهایش به اشک نشسته. از چه میگریزد؟ چرا توان زیستن در خود نمیبیند؟ چرا از آرامش گریزان است؟...»