شخصیت آدمی، اصالتش تمام آن کارهای پنهانیست که هنگام ایستادن در تاریکی، انجام میدهد! وقتی تصور میکنی که دیگران نیستند تا ببینند یا زمانی که پای از محدوده خویش بیرون میگذاری ذات تو نمایان میشود، عریانتر از همیشه! تو آزمون خود را پس دادهای نه یکبار، که چند بار تو آن هنگام که در سایه ایستادی دلی را شکستی، خیانت کردی و به خاطر پنهانکاری، دروغ هم گفتی... بارها و برای تمامی اینها، دیگران را احمق پنداشتی زیرا هیچگاه فکر نکردی که گذشت دیگران از حماقت و نفهمی نیست فقط باقیمانده عشقیست ریشهدار از گذشته نه هیچچیز دیگر! مرور میکنم دیروز را، با حسرت نگاه میکنم امروز را، با تلخی و دایرهای میبینم تکراری از روزهای تلخ و پرحسرت که همواره دوره کردهایم هنوز را!