اسم من آیلین دانلپ بود. بیست و چهار سال داشتم و شغلی که بابتش هفتهای پنجاه و دو دلار به عنوان منشی در یک دارالتادیب نگهداری پسرهای نوجوان میگرفتم. اما اکنون نیت و مقصود واقعی ادارهکنندگان آن را دریافتم، زندانی برای کودکان. من به آنجا مورهد میگویم. دلوین مورهد نام صاحبخانه ترسناکی است که سالها پیش داشتم و بنابراین استفاده از نام او برای چنین مکانی به نظرم مناسبتر است. در یک هفته، من از خانه فرار میکنم و هیچوقت برنخواهم گشت. این داستان چگونه ناپدید شدن من است.