شخصیتهای داستان درابل رنج دانایی را به جان میخرند. زنان داستان درابل تاوان میدهند. آنچه را که اجتماع و تاریخ محافظهکار، شکستهای بزرگ یک زن میداند، میپذیرند و در ازای آن دلخوشیهای کوچک زنی را به دست میآورند که میتواند بیدغدغه خودش باشد؛ با تمام کاستیها و نقصهای شخصیتیاش. زن داستان درابل میداند نه کسی بناست پشتوانه پیشرفت فردی او باشد و نه توجیه او برای شکستهایش. شخصیتها در طول داستان دستخوش تغییر میشوند و در پایان داستان روی پاهای خودشان میایستند. درابل آنها را از نو میسازد و در پایان انگار در ابتدای مسیری ناشناخته رها میکند تا به زندگی جدیدشان ادامه بدهند.