علمی تخیلی

سقوط به بالا

(Falling up)

آن‌قدر را رفتم که پایم ساییده شد نمی‌دانی چقدر سخت است واقعا رفتم پیش کفش‌دوز. گفتش. «بله یک جفت نیم‌تخت لازم داری و یک‌ جفت پاشنه» آن‌وقت چند تکه چرم کلفت برداشت با چند تا میخ دست به کار شد بی‌معطلی بخیه زد و میخ کوبید چسب زدو قیچی کرد بعد هم برقشان انداخت

هستان
9789646965775
۱۳۹۴
۲۰۴ صفحه
۱۸۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
شل سیلوراستاین
صفحه نویسنده شل سیلوراستاین
۵۳ رمان شل سیلورستاین با نام کامل شلدون آلن سیلورستاین شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی در ۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ در شیکاگو متولد شدو در ۱۰ مه ۱۹۹۹ بر اثر حمله قلبی درگذشت. وی در سال ۱۹۵۰ در ارتش آمریکا به خدمت فرا خوانده شد و از همان زمان کار نقاشی کارتونی را برای برخی از مجلات مثل استریپس، استارس، پاسیفیک آغاز کرد. سیلورستاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی می‌نویسد که این دو کار ...
دیگر رمان‌های شل سیلوراستاین
درخت بلوط و بوته گل سرخ
درخت بلوط و بوته گل سرخ این کتابِ دوزبانه مجموعه‌ای از بیست و پنج قطعه شعر، اثر «شل سیلور استاین» است؛ شاعری با روح کودکانه و افکاری عمیق و حکیمانه. عناوین برخی از این قطعه‌ها عبارت است از: تام قلقلکی، شاید و می‌توان، رستوران عجیب، نوری در شیروانی، دنیای تازه، سرزمین خوشبختی و طناب کشی. نقاشی‌هایی که اثر خود نویسنده است، بر جذابیت این کتابِ جالب ...
درخت بخشنده
درخت بخشنده پسر گفت: من دیگر به چندان چیز زیادی نیاز ندارم بسیار خسته‌ام. تنها جایی برای نشستن و آسایش می خواهم همین. خیلی خوب و تا آنجا که می‌توانست خود را به فراز کشید. بسیار خوب، کنده کهن‌سال به درد نشستن و تن‌آسایی که می‌خورد. بیا پسر، بیا بر آن نشین، و استراحت کن.
کثیف‌ترین مرد جهان
کثیف‌ترین مرد جهان این کتابِ دوزبانه مجموعه‌ای ازسی و هفت قطعه شعر، اثر «شل سیلور استاین» است؛ شاعری با روح کودکانه و افکاری عمیق و حکیمانه. عناوین برخی از این قطعه‌ها عبارت است از: پرندة عجیب، یه اینچ قد، جیمی و تلویزیونش، بازنده، به هم ریخته، خونة روی درخت و مدادساز احمق. نقاشی‌هایی که اثر خود نویسنده است، بر جذابیت این کتابِ جالب ...
به دنبال قطعه گمشده
به دنبال قطعه گمشده من قطعه گم‌شده تو نیستم. من قطعه گم‌شده کسی نیستم. من قطعه خودم هستم. حتی اگر قطعه گم‌شده کسی بودم گمان نمی‌کنم به تو تعلق داشته باشم!
هملت از زبان مردم کوچه و بازار
هملت از زبان مردم کوچه و بازار صدا می‌زنه: هی گرتی... بیا اینجا عزیز جون... این پسر ننرت چه مرگشه؟ من که بهش اتاق، خدمه و امکان تحصیل دادم. اون عوضش قاتل خطابم می‌کنه و بهم تهمت ناروا می‌زنه. حالا ببین! میرم ازش به خاطر تهمت و ناروا شکایت می‌کنم. اما قوانین حقوقیش که هنوز وضع نشده فقط چون شوهرتم، زندگیم رو کرده جهنم فکر می‌کنم دلش می‌خواد سر به تنم نباشد
مشاهده تمام رمان های شل سیلوراستاین
مجموعه‌ها