داستان در فضای بومی و محلی یکی از روستاهای ییلاقی استان یزد اتفاق می افتد که در آن دو نوجوان به عنوان شخصیت های محوری داستان همزمان با روز عاشورا همراه مردم با نیروهای رژیم ستم شاهی درگیر می شوند و این حرکت سرآغازی برای قیام روستائیان علیه ظلم و استبداد است... قسمتی از متن: همه اش تقصیر حسینعلی بود. از صبح زود آمد نشست لب استخر و و همین طور که قرچ قرچ کله کچلش را می خاراند، آن قدر گفت و گفت تا بالاخره هوایی شدم. راستش من هم بدم نمی آمد یکی از آن بچه زاغ ها را بگیرم و برای خودم نگه دارم، ولی خوب میترسیدم. چون فکر می کردم زاغ و کلاغ یک جورهایی شبیه هماند.