رمان ایرانی

سرو بلند گوراب

داستان در فضای بومی و محلی یکی از روستاهای ییلاقی استان یزد اتفاق می افتد که در آن دو نوجوان به عنوان شخصیت های محوری داستان همزمان با روز عاشورا همراه مردم با نیروهای رژیم ستم شاهی درگیر می شوند و این حرکت سرآغازی برای قیام روستائیان علیه ظلم و استبداد است... قسمتی از متن: همه اش تقصیر حسینعلی بود. از صبح زود آمد نشست لب استخر و و همین طور که قرچ قرچ کله کچلش را می خاراند، آن قدر گفت و گفت تا بالاخره هوایی شدم. راستش من هم بدم نمی آمد یکی از آن بچه زاغ ها را بگیرم و برای خودم نگه دارم، ولی خوب می‌ترسیدم. چون فکر می کردم زاغ و کلاغ یک جورهایی شبیه هم‌اند.

سوره مهر
9786000316853
۱۳۹۶
۱۱۲ صفحه
۷۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های هادی حکیمیان
پست طهران
پست طهران شیخ‌رضا همه محتویات داخل داشبورد را ریخت جلوی رویش. چند تا نوار کاست بود، یک مشت کاغذ و فاکتورهای خرید، یک بسته ته‌چک، نخ و سوزن، دو تا عینک طبی و... آخر سر هم عینک دودی را داد دست سرهنگ. و اون نگاهش به جاده بود که عینک را زد. ـ چه کردی با مثنوی «خام و پخته» آشیخ؟
مشاهده تمام رمان های هادی حکیمیان
مجموعه‌ها