مجموعه داستان ایرانی

بارون‌ساز

علیرضا محمودی ‌ایرانمهر از داستان‌نویسانِ جدی و پیگیرِ روزگارِ ماست. او که با مجموعه ‌داستانِ موفقِ ابرِ صورتی‌اش توانست بدرخشد و مخاطبانِ بسیاری برای خود به دست بیاورد، بعدِ سال‌ها مجموعه‌ داستانِ بارون‌ساز را منتشر ‌کرده است. محمودی‌ ایرانمهر هجده داستانِ کوتاه در این کتاب گردِ هم آورده است که برآمده‌اند از تجربه‌های متفاوتِ او در روایتِ وضعیت‌های خاص. اتمسفرِ داستان‌های این کتاب بیانگرِ ذایقه‌ تجربی نویسنده‌اش است در یافتنِ موضوع‌های نو و اجرای متفاوتِ آن‌ها. جهانِ محمودی ‌ایرانمهر جهانی ا‌ست که درش ارواحِ مرد‌گان، عناصرِ متافیزیکی و امثالهم کنارِ انسان‌های عادی‌اش متبلور می‌شوند. برای همین در بسیاری از این داستان‌ها روابطی که میانِ شخصیت‌ها شکل می‌گیرد خبر می‌دهد از فاجعه یا اتفاقی که در راه است. آدم‌های او در مواجهه با جهانِ پیرامونِ خود گاه بی‌مروت هستند و هزینه‌ گزافی بابت این جسارت می‌دهند و گاه در چارچوبِ خود مانده‌اند و از هراسِ اتفاق‌های بیرون سعی می‌کنند ماجراها را به نفعِ خود رقم بزنند... برای همین هجده داستانِ این کتاب را می‌توان هجده تجربه دانست در اجرای باورِ نویسنده راجع‏ به مفاهیمی چون جبر، مرگ، عشق و مهم‌تر از همه خشونت. داستان‌هایی که نویسنده‌اش را یکی از نویسندگانِ ایده‌دارِ ادبیات داستانی ایران کرده است.

چشمه
9786002297525
۱۳۹۶
۱۸۰ صفحه
۸۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های علی‌رضا محمودی ایران‌مهر
اسم تمام مردهای تهران علیرضاست
اسم تمام مردهای تهران علیرضاست علیرضا محمودی ایرانمهر (1353) از داستان‌نویس‌های شناخته شده‌ ادبیات ایران است که بسیاری او را با داستان‌های کتاب ابر صورتی می‌شناسند. او سال‌هاست می‌نویسد؛ داستان، رمان، فیلم‌نامه و البته درباره‌ داستان. و تدریس داستان نیز یکی از مهم‌ترین فعالیت‌هایش به شمار می‌آید. رمان اسم تمام مردهای تهران علیرضاست گسترش ایده‌ روایی همیشگی نویسنده است، ایده‌ای که در عین وفاداری ...
بریم خوش‌گذرونی
بریم خوش‌گذرونی این کتاب مجموعه‌ای از یازده داستان کوتاه عاشقانه و هشت داستان‌واره است. این داستان‌ها هر کدام به نوعی گوشه‌ای از رابطة دو زوج جوان یا دو دوست را به تصویر می‌کشند.
ابر صورتی (مجموعه داستان‌های کوتاه)
ابر صورتی (مجموعه داستان‌های کوتاه) آن صبح سرد سوم دی 1360، فقط دوست داشتم به تکه ابری که در لحظه طلوع صورتی شده بود نگاه کنم. ما پشت سر هم از شیب تپه بالا می‌‌رفتیم و من به بالا نگاه می‌کردم که ناگهان رگبار گلوله از روی سینه‌ام گذشت. من به پشت روی زمین افتادم، شش‌هام داغ و پر از خون شدند و بعد از ...
مشاهده تمام رمان های علی‌رضا محمودی ایران‌مهر
مجموعه‌ها