این زمان هنوز نمیدانم که در آن روزگاران، جذبه صحنه مرا به سوی خود خواند یا برحسب اتفاق به سویش رفتم؛ فقط میدانم چنان شور عمیقی در من برانگیخت که بیپروا ماوای همیشگی من شد. صحنه جایی شد که زندگی را دوباره به من آموخت و هر روز در آن بازیگر دیگری میشوم و نمیدانم من در صحنه بازی میکنم یا صحنه در من.