بیوگرافی

کتاب مسعود کیمیایی

در سال 1368، از شاملو خواستم (فیلم‌نامه‌اش) «میراث» را خود کارگردانی کند. یکبار در خانه من «میراث» را خوانده بود و محمود سماک‌باشی از آن فیلم گرفته بود. نمی‌توانست کارگردانی کند... آیدا گفت از نظر جسمی نمی‌تواند. گفتم با من. لای پنبه میذارمت رو صحنه. می‌خواست. آن چشم‌های هوشمند شاعر می‌خواست، اما... شاید کمی دیر بود. اگر می‌ساخت... همین «میراث» را، یکی از بهترین‌های جهان، در آن سال‌ها می‌شد. گفت: اگر اسپیلبرگ یا فلینی این سناریو را بخواهند، فقط باید تو آن را بسازی. مثل «سرب». «سرب» را بسیار دوست داشت.

9786007343715
۱۳۹۶
۱۲۸ صفحه
۵۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مهدی مظفری ساوجی
مردن که جرم نیست
مردن که جرم نیست نرگس از آینه می‌ترسد. فوبیای آینه دارد. برای همین ما هیچ آینه‌ای در خانه نداریم. این ترس، حتی نرگس را پیش روان‌پزشک هم برده است. آن‌طور که خودش می‌گوید یک روز عصر، ترس دست او را گرفته و برده پیش آقای جلیلی. می‌گفت وقتی به خودش آمده دیده که در مطب دکتر است. حالا چند ماهی می‌شود که قرص‌ها به ...
مشاهده تمام رمان های مهدی مظفری ساوجی
مجموعه‌ها