طنز
کتاب پس‌کوچه
پس‌کوچه: جایی که کوچه نیست. نام این کتاب که دارید می‌خوانید. در یک تعداد صفحه و با یک قیمت پشت جلد. کتابی است به زبان طنز که با لغات وکلمات شوخی می‌کند. طنز: خودآزاری. کسی که مرتکب نوشتن طنز می‌شود علاوه بر آن‌که خودش یک چیز‌ی‌اش می‌شود و ایضا خودش یک جایش می‌خارد ( مثلا سرش یا پایش ) خودش هم با خودش دشمنی دارد. طنز اساسا باعث می‌شود هم دیگران بخندند، هم... کتاب: نخواندنی. آن‌چه برای خوانده نشدن و حتی دیده نشدن روانه‌ی بازار می‌شود. اصولا خوانذنش و خریدنش هیچ‌وقت مد نبوده طی یک دهه‌ی اخیر همان مد نبودن هم از مد افتاده است! یعنی کسی به آن فکر هم نمی‌کند که یادش بیاید نخریدنش مد شده یا نشده!
قصه‌های 1001 نصفه شب 2
قصه‌های هزار و یک نصف شب، خنده‌دارترین مجموعه داستان تاریخ بشریت و حومه است. یا لااقل خنده‌دارترین مجموعه داستان حال حاضر جهان یا حداقل ایران و یا احتمالا تهران شاید هم خنده‌دارترین مجموعه داستانی است که در این کتابفروشی موجود است! شاید هم نباشد. تنها راه برون رفت از جهل و گمراهی و یافتن پاسخ این سوال حیاتی این است ...
شرلوک هلمز خالی نبند
احتمالا شما و سایر اعضای جامعه بشری اطلاع دارید که شرلوک هولمز یک کارآگاه دست‌ساز بشر بوده (البته تمام کارآگاه‌ها هم ساخت بشر هستند، به هر حال) و کلی داستان در موردش نوشته شده و به زبان‌های زنده و مرده دنیا ترجمه شده است. واقعیت این که من یک مقدار غور کردم (کار بدی نیست) و دیدم حق مطلب ...
چقدر خوبیم ما (مجموعه طنز)
ما مردم عین دسته گلیم. لااقل بخش اول این عبارت دو قسمتی را مطمئنم، رفتار ما، واکنش ما، اطوار ما، برخوردهای ما... یکی از یکی بهتر، ما مردمانی زیبا، جادار، مطمئن هستیم که اعتماد‌به‌نفس‌مان یک جاهایی از آسمان را انشقاق داده است.
حالا من در این کتاب سعی کرده‌ام به زبانی که به هیچ‌جای هیچ‌کس‌مان برنخورد، رفتارهای اجتماعی و فراگیرمان را ...
قورمه‌سبزی
آدمیزاد است دیگر باور می‌کنی یک طنزنویس زمانی آموزش آشپزی داده باشد؟! من این کار را کرده‌ام. گمانم در تابستان، پاییز و زمستان سال 88 قورمه‌سبزی و کوکوسبزی و سبزی‌پلو آموزش داده باشم! اینکه حاصل کار به هر چیزی مربوط است جز آشپزی دیگر تقصیر من نیست حتی اینکه توی دیس، طنز سیاسی کشیده‌ام و روی میز، طنز سیاسی چیده‌ام ...
شب‌نشینی در جهنم
آهسته آهسته از پله‌ها رفت
بالا در را باز کرد. می‌دانست که
او تنهاست تنهای تنها اما نه با
صحنه‌ای روبه‌رو شد که برایش
غیرقابل تصور بود. حیرت‌زده
بر جای ایستاد. آن دو هم در
همان حالت خشکشان زد.
خواست فریاد بکشد: خجالت
بکشید! خواست بگوید: واقعا
که خواست... اما به جای این حرف‌ها گفت: شب‌نشینی در
جهنم رو خوندین؟
بعد همه با هم رفتند
کتابفروشی! راستی ...