رمان خارجی - بریتانیا
رمان، داستان روایتی از زندگی است. روایتی از زندگی من، تو و دیگری که در این زندگی تجربه می‌شود. رمان دری است به دنیایی نامکشوف که در قالب جملات و ساختار متن برای ما مکشوف می‌شوند. از این روی کشف جهان‌های درونی و بیرونی ما در قالب داستان نه تنها معنا می‌یابند بلکه شناخته می‌شوند. به این معنا داستان، رمان معنا است. معنایی برای زندگی و برای تداوم هر چه بهتر این زندگی. زندگی که می‌تواند برای ما الگو باشد برای هر چه بهتر زیستن و هر چه بهتر با هم بودن.
صفحه نویسنده
روث ور
۷ رمان
Ruth Ware grew up in Sussex, on the south coast of England. After graduating from Manchester University she moved to Paris, before settling in North London. She has worked as a waitress, a bookseller, a teacher of English as a foreign language and a press officer. She is married with two small children, and In a Dark, Dark Wood is her début thriller.Find her on twitter at www.twitter.com/ruthwarewriter, on facebook at www.facebook.com/ruthwarewriter ...
بازی دروغ
روث ور نویسنده بریتانیایی چیره‌دست رمان‌های روان‌شناسی جنایی است. بعضی از آثار او، از جمله در یک جنگل تاریک تاریک و زنی در کابین 10، دست‌مایه آثار سینمایی و تلویزیونی قرار گرفته است. این نویسنده جوان را «آگاتا کریستی عصر حاضر» نامیده‌اند.
در بازی دروغ وارد دنیای دختران جوان می‌شویم و با آن‌ها در بازی‌های خطرناک، دوستی و رازهایشان شریک ...
زنی در کابین 10
در این داستان جذاب و منسجم که یادآور رمان‌های آگاتا کریستی است، لو بلک لاک، خبرنگار نویسنده مجله سفر، ماموریتی کم‌نظیر نصیبش می‌شود: مسافرتی یک‌هفته‌ای با کشتی تفریحی لوکسی که تنها چند کابین دارد. آسمان صاف است، آب آرام و میهمانان خاص و خوش‌پوش کشتی سرمست از آغاز سفرشان با آن کشتی اختصاصی در دریای دل‌انگیز شمال. کابین‌هایش مجلل است ...
در 1 جنگل تاریک تاریک
بعضی وقت‌ها تنها چیز ترسناک... خودتان هستید! در یک جنگل تاریک تاریک رمانی است بی‌نهایت جذاب و نفس‌گیر که ماه‌ها است در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌ها در آمریکا و اروپا قرار دارد. وقتی نورا، نویسنده خلوت‌گزین رمان‌های جنایی، از طرف دوستی که سال‌ها از او بی‌خبر بوده به مهمانی دوستانه‌ای در ییلاقات شمال انگلستان دعوت می‌شود، رغبتی به ترک آپارتمان کوچک ...
بازی دروغ
پیامکی سحرگاهان به دستش می‌رسد که تنها شامل سه کلمه است:
"بهت نیاز دارم."
ایسا همه‌چیز را رها می‌کند، نوزاد دخترش را برمی‌دارد و یک‌راست به سمت سالتن به راه می‌افتد. او مهم‌ترین روزهای زندگی‌اش را در مدرسه شبانه‌روزی‌اش که اطراف آن‌جا بود، گذرانده است؛ روزهایی که هنوز هم سایه‌شان بر دوش او سنگینی می‌کند. ایسا و سه تن از ...