طنز

حیف حوصله‌ام پیر شده

پشت هر واژه آینه‌ای می‌گذارم، می‌دانم که شما آنجایید، پشت همه واژه‌هایید. من شما را هرروز دوست می‌دارم، شما نباشید، آدمی از تنهایی دق می‌کند. زندگانی ید طعم است. من هم بی شما نمی‌توانم روی پاهای خودم بایستم. یاد آن وقت‌ها بخیر، حیف حالا دیگر حوصه‌ام پیر شده. در همه نفس‌هایم جای شما خالی است. از آن روزی که مرا بیدار کرده‌اید، دیگر نخوابیدم، یاد شما مثل طعم میوه‌ای است که برای نخستین بار آن را چشیده‌ام.

پوینده
9789642950683
۱۳۹۶
۱۹۲ صفحه
۶۰ مشاهده
۰ نقل قول