"فقط یک چیز بدتر از مردن وجود دارد. این که دوباره و دوباره بمیری... هنگام حمله فضاییها، کیجی کیریا فقط یکی از تازهسربازانیست که لباس نظامی به تنش کردهاند و به عنوان توپ دم گوشت به میدان نبرد میفرستندش. کیجی در جنگ میمیرد و در نتیجه یکسری حوادث هر روز صبح دوباره زنده شود تا دوباره بجنگد و دوباره بمیرد... داستان «همه کاری که باید بکنی کشتن است» در آینده نزدیک نامعلومی رخ میدهد که در آن موجوداتی فضایی به نام «میمیک» به زمین حمله کردهاند و نه تنها نژاد بشری، بلکه حیات تمامی گونههای گیاهی و حیوانی را در معرض انقراض قرار دادهاند. این داستان در واقع روایتی از گذار شخصیتی دو انسان معمولی - کیجی کیریا و ریتا ورتاسکی -ست که مجبور به انجام کاری غیرعادی میشوند. آنها با پشت سر گذاشتن مسیر درونی و بیرونی دشواری باید زمین را از دست حمله بیگانگان نجات دهند.