نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

پس از نمایش

(Three plays after)

آندری: سی سالش بود. با هفت‌تیر قدیمی بابا خودش رو کشت. سونیا: خدای من. آندری: ولی از خیلی قبل‌ترش هم مرده بود. رفته بود تو لاک خودش. یه چیزی میگن، عشق بی‌فرجام...

محمد حیاتی
نشر ورا
9786008984016
۱۳۹۶
۹۲ صفحه
۸۴ مشاهده
۰ نقل قول