«در شب، شط برایم لال است. من شب و شط را با چشمانم میشنوم. صدای جیرجیرکها و دیگر جانوران شب را با احساسم میشنوم. اگر شاد باشم، موسیقی شب برایم شاد است. اگر غمگین باشم ترانه شب برایم نوحه میخواند.» افرادی هستند که دنیا را متفاوت میشنوند. هنر داستاننویسی این توانایی را دارد که علاوه بر ارتباط با چنین دنیایی، ما را بهتر و بیشتر با آنها آشنا کند. مجموعه داستان «خش خش کفشهای من» نتیجه تلاش گروهی از ناشنوایان ایرانی است که برای اولین بار از طریق داستان سکوتشان را شکسته و صدایشان را به گوش دنیا رساندهاند.