شب 26 ژوئن سال 1921 بود و خانه باغ 2 موز دره سی واقع در شمال روستای حاجی رحمانلی؛ «تو کوچ علی» داشت ملافه را روی پسر یک سالهاش که روی تشک کوچک به خواب رفته بود، میکشید که با صدای فریاد زنش که در کنار چاه تلمبهدار جلوی خانه و زیر نور فانوس ظرفها را میشست، ملافه را روی کودک رها کرد و به سرعت بیرون جهید. به محض خروج از آسانه در، چماقی بر سر و پس گردنش فرود آمد و با صورت، نقش بر زمین شد. قبل از آن که از حال برود، «یاغیها» تنها کلمهای بود که از ذهنش گذشت.