رمان ایرانی

خانه مغایرت

خ س ت ه شدم. تف به این شانس کهکشانی! هر جا سخن از بدشانسی در میان است نام زیبای من می‌درخشد. اصلا خداوند برای من ناف قرار داد تا آن را با بدشانسی ببرند. پیشانی ماست دیگر؛ روی آن چیزی ننوشته! مگر آدم چقدر می‌تواند بد بیاورد. شاید آن جایی که داشتند ظروف بلوری کمر باریک شانس را می‌چرخاندند، ما خواب بودیم. همین است دیگر؛ یا خواب شب است یا کله‌پاچه. شده‌ام نقطه مقابل لوک خوش‌شانس.

9786008145424
۱۳۹۶
۱۵۲ صفحه
۵۰ مشاهده
۰ نقل قول