رمان ایرانی

شهریور داغ

چند روز پیش مادام ژاکلین گفت که دکتر مهران برای گرفتن عکس پرسنلی به عکاسخانه موسیو روبن رفته و لا به ‌لای حرف‌ها گفته که هنوز هم منتظر است صنم‌بانو او را ببخشد تا خوشبختی را به پایش بریزد. گفتم: «کدام خوشبختی؟ اگر او را ببخشم با این دلی که شکست چه کنم؟ آدم‌ها نمی‌بخشند. بخشش فقط و فقط برازنده خداست و بس. فقط اوست که می‌بخشد. بندگانش حتی اگر بهترین جانشینانش در زمین باشند فوق فوقش بتوانند فراموش کنند. ما فراموش می‌کنیم و فکر می‌کنیم که بخشیده‌ایم، اما بالاخره روزی در جایی باز همان زخم کهنه سر باز می‌کند و دوباره یادمان می‌آورد که هرگز نبخشیده بودیم.»

9786009799558
۱۳۹۷
۱۷۶ صفحه
۹۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های هدا عرب‌شاهی
زمان منفی
زمان منفی (( آن نوزاد کیست که دارد به دنیا می‌آید؟ چقدر گریه می‌کند. چقدر برایم آشناست. انگار سال‌هاست می‌شناسمش. خدایا بالاخره به یاد آوردم. او خود من است. دارم لحظه تولدم را می‌بینم. دارم متولد می‌شوم. زمانی از مرگ و زمانی از زندگی... .))
مشاهده تمام رمان های هدا عرب‌شاهی
مجموعه‌ها