سوگ مرگ خواهر تازه متولد شده با گذشت سالها هنوز راوی را آزار میدهد. سفر نوزاد به این دنیا بیش از دو ساعت کوتاه به طول نینجامیده ولی راوی این زندگی را با نگاهی متفاوت شرح میدهد. او کلمات را مرهمی سپید بر این داغ کهنه مییابد. با لیستی از مفاهیم و اجسام سفیدی که در نهایت به نحوی به این اتفاق متصل میشوند مرهم سپید خود را در کتاب سپید شکل میدهد. «نمیر. محض رضای خدا نمیر. دهانم را برای زیر لبی گفتن آن واژهها که تو با گشودن چشمهای سیاهت شنیدی میگشایم، تویی که نسبت به زبان ناآگاه بودی. با تمام توانم بر کاغذ سپید فشار میآورم. باور دارم که برای جدا شدن واژههای بهتری را نمیتوان یافت. نمیر. زندگی کن.»