«پایان کار همیشه زودتر از آنکه انتظارش را داری، سر میرسد.» زمانی انجمن نگهبانان صدها عضو داشت، افراد دلیری که از مرز بین این جهان خاکی و جهان جادو محافظت میکنند. حالا فقط پنج نفرند. وقتی یک ولگرد دختر جیغجیغویی را به قرارگاه مرکزی نگهبانان لندن میآورد، تعدادشان هنوز رو به کاهش است، این دختر شاید پاسخ امیدهایشان به پیدا شدن عضوی تازه باشد یا شاید وسیلهای برای فروپاشیشان... چارلی فلچر در اولین رمان جوانش داستانی در مورد شکارچیهای ساحره، ماوراءالطبیعه، آینهروها و جادوگرها میگوید. با انجمن نگهبانها و اعضایش ملاقات کنید و به یاد داشته باشید وقتی آنها سقوط کنند، همه ما نیز سقوط خواهیم کرد.