راستش را بخواهید اسم من واقعا پنی قشقرق نیست. «پنلوپه جونز» است! لقب «قشقرق» را بابایم گذاشته روی من. به نظر خودم که اصلا هم قشقرق نیستم. فقط بعضیوقتها ایدههای درخشان منحصربهفردم فاجعه به بار میآورند. مثلا من اصلا نمیخواستم بابا مجبور شود وقتی یک گلدان پلاستیکی روی کلهاش است به جلسه حیاتیشان برود. فقط میخواستم یک کلاه مخبازکن اختراع کنم. از کجا باید میدانستم جوشهای آبله مرغانی به درد زنگ «ببین و بگو» نمیخورد. واقعا هم خبر نداشتم آدم با لباس مبدل و به شکل گربه آبی نمیتواند به کلاس ژیمناستیک برود، چون یک ویروسپخشکن خطرناک میشود.