«خاکسفید» دومین رمان حمید بابایی، روایتی از عشق و جنون و خشونت کسانی است که در منطقه خاکسفید در شرق تهران زندگی میکنند. پویا برای درس خواندن از شهرک غرب راهی خاکسفید و آنجا با چند نفر آشنا میشود که مسیر زندگیاش را تغییر میدهد... رمان از پویا شروع و با اکبر به پایان میرسد، اکبر انسان تنهایی است که خود، شیفته دختر ارمنی به نام هاسمیک بوده است. تمام اینها کنار خشونتی که در منطقه وجود دارد بنمایه و روایت اصلی خاکسفید را تشکیل میدهد.