نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

سوگواری قبل از مصیبت

یونس: داری به چی نگاه می‌کنی؟ ماه: به حاجی. یونس: خسته نشدی انقدر نگاهش کردی این عکس رو؟ این حاجی که پای دنیا رو چسب دوقلو زده و بیخیال نمیشه توام سوزن نخ شدی به این قاب عکس و سجاده‌ات خب پاشو برو بیمارستان انقدر از پشت شیشه نگاش کن تا به هوش بیاد، مرده‌ها دارن براش دست می‌زنن ولی حاجی تعظیم بکن نیست که نیست. ماه: به هوش میاد؟! پام میره‌ها ولی دلم نمیره.

پایتخت
9786008684244
۱۳۹۶
۶۸ صفحه
۵۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های کهبد تاراج
غلامرضا لبخندی
غلامرضا لبخندی منیژه: یه بار بهم گفت بیا بریم قبرستون، گفتم ما اینجا کسی رو نداریم، گفت می‌خواد بره سر خاک رفیقش... اسمش و... حمید گفت فکر کنم... آره حمید گفت.
نظام‌آباد
نظام‌آباد امیرعلی: تو فقط خوب شو می‌برمت امام رضا، با هم میریم با اتوبوس هم میریم، قطار لک‌لک داره و تو هم که اعصاب نداری، پولمون هم به هواپیما نمی‌رسه اصن مشهد با اتوبوس رفتنی‌تره! میای؟ مگه دست خودته نیای. امام رضا رو باید رفت. اصن مگه می‌شه چوب لای چرخ زیارت و پابوسی آقا بزاری؟ باید بیای چرا هیچی نمیگی! ...
مشاهده تمام رمان های کهبد تاراج
مجموعه‌ها