حصار و سگهای پدرم
فریادهایم به صورت حبابهایی روی حوض درمیآمدند. من غصهدار آن ماهیهایی بودم که از فریادم زهرهترک میشدند. نه من و نه برادرهایم جرئت نمیکردیم آن حصار را ترک کنیم. نمیدانستیم بیرون و دور از حصار و در اطراف آن، دنیا چیست و چگونه است. و من که فرزند ارشد خانواده بودم، نمیتوانستم مادران، برادران و خواهرانم را زیر دست چنین ...
حصار و سگهای پدرم
-
ناتور دره
شیرزاد حسن به سال 1997 در کنفرانس جهانی نویسندگان در شهر موکولای فنلاند به ایراد سخنانی پرداخت که توجه نویسندگان حاضر در کنفرانس را به خود جلب کرد. پس از این کنفرانس او بر آن شد که تابعیت فنلاند را بپذیرد، اما بعد از شش ماه ماندن در سرزمین غربت، طاقت نیاورد و راه میهن خود را در پیش گرفت ...
خانهای از جنس آب (بهترین داستانهای کوتاه)
از وقتی که در اینجا زندگی میکنم، منتظر پرتو نگاه دختری هستم که پیام مهربانی را برایم بیاورد... افسوس که هنوز چنین دختر مهربانی از راه نرسیده است. من از نوازشهای مادرانه هیچ زنی نصیب نبردهام. «بدبختترین مرد مردی است که نه مادر دارد و نه خواهر و نه دلبر.» و من بدبختترین مرد این بیمارستان بزرگ هستم؛ چرا که ...