کدوم برعکس خانوم جون؟ باور کنین حتی فرصت نکردم فکر کنم که میتونستم سرنوشت دیگهای داشته باشم. فقط تمام سعیام این بود که از خودم دفاع کنم؛ با چنگ و دندون! شما میگین عزت نفس؟ خیال میکنین یه لباس سفید توری، روی تن یه دختر بیچاره گمشده و زجر کشیده، وسط تمام خارهای این زندگی، که همه دارن دنبالش میکنن، سرنوشتش چی بشه؟ حس میکنم تو این دنیا لختم! اینم شد خونه؟ این میآد اون میره... در همیشه چارطاق واز، میز همیشه چیده. دیگه درون خودمو نمیبینم خانوم جون! مگه من هنوز زن حساب میشم! من یه کهنه زمینشورم. هر کس و ناکسی، خیلی معذرت میخوام، میتونه کفشاشو روم پاک کنه.