رمان خارجی

پلیس را خبر می‌کنم

(I'm calling the police)

این کتاب بار دیگر هنر اروین یالوم را در بیان داستان و البته آموزش مطالبی کلیدی ـ چه به متخصصان رشته‌های روان‌درمانی و چه هر کسی که این کتاب را در دست می‌گیرد ـ به تصویر می‌کشد، اما آن‌چه به نظر مهم‌تر می‌رسد، مصاحبه‌ایست که در انتهای این داستان ضمیمه شده است...

9786009666751
۱۳۹۶
۸۰ صفحه
۱۷۷ مشاهده
۰ نقل قول
اروین یالوم
صفحه نویسنده اروین یالوم
۱۸ رمان ایروین دیوید یالوم (به انگلیسی: Irvin David Yalom) (متولد ۱۹۳۱، واشنگتن دی سی، ایالات متحده آمریکا) , روانپزشک هستی‌گرا (اگزیستانسیالیست) و نویسنده آمریکایی است. در سال ۱۹۵۶ در بوستون در رشته پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در نیویورک در رشته روانپزشکی فارغ التحصیل شد و بعد از خدمت سربازی، در سال ۱۹۶۳ استاد دانشگاه استانفورد شد. در همین دانشگاه بود که الگوی روانشناسی هستی گرا یا اگزیستانسیال را پایه گذاری کرد. یالوم هم آثار دانشگاهی متعددی تالیف کرده است و هم ...
دیگر رمان‌های اروین یالوم
چگونه پروانه شدم
چگونه پروانه شدم دکتر اروین یالوم، روان‌درمان‌گر برجسته و نویسنده ده‌ها کتاب پر آوازه در زمینه روان‌درمانی، در این کتاب که آخرین اثر او نیز هست، درباره زندگی خودش می‌گوید گه چگونه در کودکی به همراه پدر و مادر بی سواد و تهی‌دستش به خاک آمریکا قدم گذاشت و به انسانی تبدیل شد که با روش‌های درمانی و نوشته‌هایش دیدگاه و زندگی میلیون‌ها ...
مسئله‌ی اسپینوزا
مسئله‌ی اسپینوزا شرم در جامعه‌ی آمستردام قرن هفدهم کار رایجی بود. هر چند ماه یک بار، یک شرم اجرا می‌شد و هر فرد یهودی بالغی چندین بار شاهد یک شرم بود، ولی جمعیت حاضر در 27 ژوئیه شاهد یک شرم عادی نبود. خانواده‌ی اسپینوزا برای همه‌ی یهودیان آمستردام آشنا بود. پدر باروخ و همین طور عمویش اغلب در ماهاماد، هیئت حاکمه‌ی کنیسه، ...
مسئله اسپینوزا
مسئله اسپینوزا هنگامی که آلفرد روزنبرگ شانزده ساله را به سبب اظهارات ضد یهودی‌اش به دفتر مدیر مدرسه فراخواندند، برای تنبیه، او را واداشتند تا بخش‌هایی را که گوته در زندگی‌نامه خود به اسپینوزا پرداخته بود، حفظ کند. روزنبرگ از اینکه در می‌یابد گوته، نابغه آلمانی، فیلسوف یهودی قرن هفدهم، باروخ اسپینوزا همچنان ذهن روزنبرگ را تا مدت‌ها پس از فارغ التحصیلی‌اش ...
دروغ‌گویی روی مبل
دروغ‌گویی روی مبل ارنست روان‌درمانگری بود که به کارش عشق می‌ورزید. بیمارانش هر روز او را به خصوصی‌ترین اتاق‌های زندگی‌شان دعوت می‌کردند. و او هر روز آنها را تسلی می‌داد، تیمارشان می‌کرد و ناامیدی را از آن‌ها دور می‌کرد... کسی که به کارش عشق می‌ورزد، خوش‌ شانس است. ارنست احساس خوش‌ شانسی می‌کرد. البته چیزی بیش از خوش شانسی، او احساس خوشبختی می‌کرد... ...
مشاهده تمام رمان های اروین یالوم
مجموعه‌ها