آدمهای نمایش: پروانه یک: بسیار جوان، آرزوهایاش را شاعرانه هنوز به خاطر دارد، چشم انتظار شویاش است که روزی از جنگ بازگردد و در میانه دری مقابلاش ظاهر شود؛ نه سال است که هر پنجشنبه طلوع، مقابل در باغ آرزوهایاش به انتظار میایستد. پروانه دو: اندکی از جوانی را از دست داده و باردار است در ماه نهم حمل. هر پنجشنبه ظهر، به ملاقات شویاش در زندان میرود. شوهر متهم به قتل عمد به سبب دفاع از ناموس است که به اثبات نرسیده و در نتیجه او محکوم به اعدام خواهد بود. پروانه سه: جوانی را وداع کامل گفته و سه نانخور دارد و در منزل دارایان، کارگری و کلفتی میکند. هر پنجشنبه غروب بر سر مزار شوهراش میرود که نه هفته پیش در جاده و پشت فرمان تریلی صاحبکارش، مست به ته دره رفته است.