شیطان هرگز نخواهد مرد... الینا پس از فرار از وحشتهای بعد تاریک، نمیتواند برای حضور در دانشگاه دالکرست صبر کند؛ دانشگاه زیبای عشقهنشان که پدر و مادرش در آن آشنا شده بودند. زندگی برای استفان بهتر شده است و حتی دیمن هم به نظر واقعا تغییر کرده است و با دیگران خوب کنار میآید. اما رفتن از فالزچرچ به معنای رهایی الینا و دوستانش از خطر نیست. وقتی دانشجویان به تدریج از محوطه دانشگاه ناپدید میشوند، ناگهان هر آشنای تازهای در قالب دشمنی بالقوه ظاهر میشود. بعد از آن است که الینا پرده از رازی مخوف و قدیمی بر میدارد؛ رازی که تا مغز استخوانش نفوذ میکنند و میفهمد مصیبت و فاجعه اجتناب ناپذیرند.