میره سفر سرباز. با خاطر آسوده. ساده و بیتردید. میدونه که نابوده. دل میده به دل کشتن. اگرچه باز میخنده. سرباز آینه رو هر بار. داره به رگبار میبنده. شرح ندونمهاش. خودزنی و مرگه. انگار که بیزاره. سرباز دلش تنگه.
پالتوی خیس و 3 نمایشنامه دیگر
از همون نامه اول و دوم پی به دروغت بردم به این فکر نکرده بودی که ممکنه جسدشو پیدا کنن و بیارن نه؟ستاد ارتش همه چیز را کشف کرده بود چقدر ساده و بزدل بودی دستخط و نوع ادبیاتی که در نامه هات به کار میبردی اونقدر ساده بود که زمین تا آسمون با نامههای اون فرق میکرد،ما دوسشون داشتم ...