سوفی کینسلا، نویسنده طناز و محبوب انگلیسی را با رمانهای جذاب و پرماجرا و البته زنانه میشناسند. نویسندهای که با نثری صمیمی و روایتی روان، دنیای زنان و دغدغههای امروزی آنها را روایت میکند. او با رمان من رو یادت هست ماجرایی متفاوت و خاص را تجربه کرده است. لکسی اسمارت، بعد از یک حادثه، در بیمارستان به هوش میآید. آخرین چیزی که به خاطر میآورد این است که یک کارمند ساده است. اما این همه واقعیت نیست. او از چیزهای عجیب و غریبی که دکترها به او میگویند حسابی متعجب است و نمیتواند آنها را باور کند. موقعیت او آن چیزی نیست که خودش میپندارد. لکسی تلاش میکند خاطراتش را دوباره به یاد بیاورد و به زندگی جدیدش عادت کند؛ این کار چندان سخت به نظر نمیرسد - البته، فقط تا وقتی که او از رازهای جدیدی باخبر میشود... من رو یادت هست رمانی است که ماجراهای آن شخصیت اصلی کتاب و خواننده را به یک اندازه غافلگیر میکند! چه میشود اگر یک روز از خواب بیدار شویم و زندگیمان را به یاد نیاوریم؟ سوفی کینسلا در پی پاسخ همین پرسش است.