من و مال خودم (1845)، که دفاع اندیشهآفرینی از فردگرایی است، تاثیر ژرفی بر اندیشهورزی فردریش نیچه، مکس ارنست، هنریک ایبسن و ویکتور سرژ، آین رند و بسیاری دیگر داشته که شماری از آنها سالها بعد این تاثیر را به شدت انکار کردند. مارسل دوشاب که مکس استرنر را مهمترین فیلسوف کار خود توصیف میکند، کمتر از بقیه از این لحاظ تودار بوده است. استرنر با به کشاکش کشاندن فشارهای دینی، فلسفی و سیاسی بر آزادی فردی تمامی آموزهها و باورهایی را که منافع دین، دولت، مردمیت یا جامعه را برتر از منافع فرد میگذارد به نقد میکشاند. کتاب با مطالعه «من» آغاز میکند و سپس گردننهادگی و انقیاد آنرا از زمان باستان تا سده نوزدهم میلادی ردیابی میکند. چیزی از تیغ اتهام او نمیگریزد، فیلسوفان، مسیحیت، سلطنت، بورژوازی، همگی افراد را با قوانین، اخلاق و وظیفه پایبند میکنند. انقلابها یک دیو سرشتی را پاک میکنند تا آنرا با دیو سرشتی دیگری جایگزین کنند. استرنر سالها پیش از مانیفست مارکس پیشبینی کرد که سوسیالیسم در دولت تمامیتخواه به اوج میرسد و آنرا مانند آزادیطلبی به نقد میکشاند. با جلوتر بودن از کارهای نیستگرایان، اگزیستانسیالیستها و آنارشیستها، من و مال خودم خودمختاری فردی را در برابر هر آنچه ممکن است با آن به ستیز برخیزد، پاس میدارد.