رمان ایرانی

عطر بهارنارنج

پنجره را بستم و تکه‌های سفال گلدان را برداشتم و گیاه را در یک شیشه شیر خالی گذاشتم و داخلش آب ریختم و شروع کردم به جارو کردن خاک‌ها، همان‌طور که خاک‌ها را در سطل آشغال می‌ریختم ناخودآگاه فکر کردم چقدر حکایت این گلدان شکسته شبیه من است! گیاهش ناامن و نامطمئن به آینده در یک شیشه آب مانده، نه گلدان راحت و آشنایش را دارد نه خاکی که ریشه‌هایش را در آن گسترانده بود... نه امیدی به بقا دارد و جوانه زدن مجدد، نه می‌تواند کاری کند، باید منتظر بماند تا بلکه دستی از سر دلسوزی او را در خاک دیگری بکارد بلکه باز بتواند ریشه بدواند و امیدوار باشد به جوانه زدن...

9786007507698
۳۹۲ صفحه
۱۲۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های تکین حمزه‌لو
کنج بهشت
کنج بهشت در آینه به خودم نگاه کردم. تا به حال که مراعات همه‌چیز را کرده بودم نتیجه‌ای که می‌خواستم نگرفته بودم. پس چه خوب که برای یک بار هم شده نگران معیارهای تعریف شده نباشم. باید دل به دریا زد. جمله‌ای در جایی خوانده بودم که من از اشتباهاتم رضایت بیشتری دارم چون انتخاب خودم هستند. از حرف زدن و بودن ...
مهر و مهتاب
مهر و مهتاب از "مهتاب عشق " تا "مهر زندگی" مهتاب یادآور عشق است و تکرار دلدادگی. و مهر در پس مهتاب و نمایانگر گرمای زندگی. مهر و مهتاب همان گرمای عشق هر روزه‌ی ماست و روایت آن تکراری است از زندگی با نیم‌نگاهی متفاوت.
دختری در مه
دختری در مه فکر می‌کنم دختران بسیاری هستند که در هاله‌ای از مه زندگی می‌کنند: دخترانی که تنها در قصه‌ها نیستند، آنها واقعیت دارند و در میان همان مه روزهای عمر را می‌گذرانند. نمی‌دانم... ولی شاید سرنوشت او را در سر راه من قرار داده بود، تا زندگی‌اش را ببینم و امروز راوی آن باشم.
اندوه ماهی
اندوه ماهی خاطرات می‌تواند باعث مرگ تدریجی آدم‌ها شود اگر رهایشان نکنی. من سخت تلاش کرده بودم خاطراتم را چه تاخ، چه شیرین فراموش کنم. خاطرات گذشته تلخ آدم‌ها مثل یک باتلاق چسبناک و سیاه است، نوک پایت را هم که کنارش بگذاری تا به خودت بجنبی تا خرخره درش فرو رفتی و ممکن است در میان‌شان خفه شوی...
کارما
کارما هزار بار آرزو کرد کاش ماجرا اینطوری پیش نمی‌رفت. از آن کاش‌های سرگردانی که همه آدم‌ها در گذشته‌شان پیدا می‌کنند و با این‌که می‌دانند زندگی دکمه برگشت ندارد؛ باز آرزویش می‌کنند!
مشاهده تمام رمان های تکین حمزه‌لو
مجموعه‌ها