جک جوان رهسپار زمینی است که پدرش برای او به ارث گذاشته، اما مسیری که باید طی کند به هیچوجه بیخطر نیست؛ جیبش را میزنند و چند بار نزدیک است که جانش را از دست بدهد، تا اینکه با حیوانی دورگه مواجه میشود که نیمی سگ است و نیمی گرگ: سپید دندان...
۱۶ رمان
جک لندن (۱۸۷۶-۱۹۱۶) نویسنده سوسیالیست آمریکایی بود. آثار او مانند آوای وحش و گرگ دریا با استقبال خوانندگان روبرو شد. او از نخستین نویسندگان آمریکا بود که از راه نوشتن به ثروت زیادی دست یافت.
وی صحنه هایی که تصویر کرده را با چشم خود دیده و قهرمانان بیشتر داستانهایش کسانی هستند که با او معاشرت داشته اند.در نوشته های جک لندن تأثیر افکار«داروین»٬«اسپنسر»٬«مارکس»و«نیچه»آشکار است.این آثار که گاهی رنگ شدید ناتورالیستی به خود می گیرند غالباً تجزیه و تحلیل های بسیار ...
آوای وحش (متن کوتاه شده)
آوای وحش که حاصل بسیاری از تجربههای نویسنده اش در قطب شمال بود، بعدها به هفتاد زبان ترجمه شد و میلیونها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رسید.
جک لندن به قول خودش آوای وحش را در مدت "سی روز جان کندن " نوشت. او در این رمان نیز مانند رمان سپید دندان شخصیت سگی را از ...
سپید دندان (پالتویی)
سپید دندان گرگی از نژاد گرگ و سگ از لحظه تولد دنیایی ناشناخته را تجربه میکند آیا او میتواند بر 3 گروه از دشمنانش انسانهای خشن حیوانات وحشی و طبیعت ناسازگار غلبه کند؟
آوای وحش
جک لندن از سیزده سالگی شروع به کار کرد و وقتی به هجده سالگی رسید، کار در کورههای زغالسنگ، عرشه کشتی و کارخانه کنسروسازی را تجربه کرده بود. سال 1983، وقتی لندن شانزده ساله بود، تولید بیش از حد، اقتصاد آمریکا را با بحرانی بزرگ روبهرو کرد. در واکنش به بحران مذکور، گروههای بسیاری با محوریت کارگران و افراد بیکار ...
مارتین ایدن
نویسندگانی که اسطوره میآفرینند، کم نیستند. اما نویسندگانی که زندگی خودشان سرا پا اسطوره باشد نایابند. جک لندن یکی از این نویسندگان بود. و در رمان مارتین ایدن که حوادثش در سانفرانسیسکو اوایل سدة بیستم رخ میدهند، داستان ملوانی جوان را باز میگوید که نومیدانه برای برانگیختن تایید فکری و اجتماعی دیگران میکوشد: داستان زندگی خودش.
این رمان نه فقط پژوهشی ...
افروختن آتش
روز برایش هوای تاریک و روشن بود و شب سکوتی سیاه. در قبری آهنین زنده به گور شده بود. نه صورت انسانی را میدید نه با کسی گفتگو داشت. وقتی غذایش را از زیر در سلول به داخل هل میدادند او مانند جانوری وحشی غرش میکرد. از همه چیز متنفر بود. چه روزها و شبهایی که نعرههای خشمش را در ...