زاک برادرش را هل داد و سر او داد زد. وقتی که مادرش دعوای آنها را دید، نگذاشت بازی کنند. زاک به اتاقش رفت و هر کار کرد نتوانست خودش را سرگرم کند تا این که مادرش سر صحبت را با او باز کرد...