رمان خارجی - بریتانیا

آتشی در خانه

(Home fire)

چه بود این حال و روز؟ مصیبت نبود. مصیبت را می‌شناخت. مصیبت همچون خواهر و برادر تنی با آن‌ها بزرگ شده بود. هر چند ناخواسته. چاره‌ای جز پذیرفتن آن نداشتند. مصیبت مایع آمنیوتیک زندگی‌شان بود. وقتی خواهرش نگاهش می‌کرد و از دنیایی که پیش رو داشتند حرف می‌زد، می‌توانست مصیبت را جلوی چشمش ببیند. مصیبت قواره تنشان شده بود - همچون پوست دوم تو را دربرمی‌گرفت و تو به مرور می‌آموختی که در پوست بخزی و زندگی‌ات را از سر بگیری. مصیبت معامله خداوند با عزرائیل بود، در قبال رودی غیرقابل عبور که زنده‌ها را از مرده‌ها جدا می‌کرد و سوگ پلی بر این رود بود تا مرده بتواند بیاید و بین زنده‌ها پرواز کند. صدای پایشان را می‌شد از بالای سرت و صدای خنده‌شان را از گوشه‌ای بشنوی، طرز راه رفتنشان را در بدن غریبه‌ها ببینی و توی خیابان دنبالشان بروی و آرزو کنی هرگز برنگردند که نگاهت کنند. مصیبت بدهی‌ات به مرگ بود، آن هم به جرم اجتناب‌ناپذیر زیستن بدون آن‌ها.

9786226513562
۲۵۶ صفحه
۶۱ مشاهده
۰ نقل قول