رمان خارجی - آلمان

بلوم فلد عزب میان‌سال

(Blumfeld ein alterer junggeselle)

ضمن اینکه به زودی توپ‌ها خسته خواهند شد، به زیر کمد خواند غلتید، و آرام خواهند گرفت. بلوم فلد، به رغم نتیجه‌گیری، با عصبانیتی خاص توپ را به زمین می‌کوبد. عجیب این است که رویه نازک و تقریبا شفاف آن توپ سلولزی به زمین که می‌خورد نمی‌شکند و توپ‌ها بدون لحظه‌ای توقف،‌ جست و خیز کوتاه و هم ‌آهنگ خود را دوباره از سر می‌گیرند.

تجربه
9786002296207
۴۰ صفحه
۱۱۳ مشاهده
۰ نقل قول
فرانتس کافکا
صفحه نویسنده فرانتس کافکا
۴۲ رمان آثار کافکا ـ که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند ـ در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می‌آیند. مشهورترین آثار کافکا داستان کوتاه مسخ (Die Verwandlung) و رمان محاکمه و رمان ناتمام قصر (Das Schloß) هستند. به فضاهای داستانی که موقعیت‌های پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقع‌گرایانه توصیف می‌کنند ـ فضاهایی که در داستان‌های کافکا زیاد پیش می‌آیند ـ کافکایی می‌گویند. کافکا در یک خانوادهٔ آلمانی‌زبان ...
دیگر رمان‌های فرانتس کافکا
کاوش‌های 1 سگ
کاوش‌های 1 سگ کافکا، کاوش‌های یک سگ را در سال 1922 به رشته تحریر در آورد. اما این داستان بلند پس از مرگ او منتشر شد. عنوان این داستان از مارکس برود دوست کافکا می‌باشد. قهرمان این داستان، سگی سخن‌گو است که مفهوم زندگی سگ‌ها را مورد تحقیق و پژوهش قرار می‌دهد. این سگ از دیدگاه من داستان جریانات و قضایا را نقل می‌کند.
قصر
قصر قصر در فریدلند، راه‌های بسیار برای دیدن آن: از دشت، از روی یک پل، از داخل پارک،‌ از میان درخت‌های بی‌برگ و بار، از درون جنگل و از لابه‌لای صنوبرهای بلند. قصر به گونه‌ای نامنتظر روی هم بنا شده،‌ طوری که وقتی وارد محوطه حیاط می‌شوی، تا مدتی تصویر یک‌دست پدید نمی‌آورد. زیرا پیچک‌های تیره، دیوار خاکستری ـ سیاه، برق ...
مسخ و داستان‌های دیگر به همراه پیام کافکا
مسخ و داستان‌های دیگر به همراه پیام کافکا رساترین تعریفی که می‌توانیم از هنر به دست دهیم این است: زیبایی به اضافه دریغ. هر جا زیبایی هست، دریغ هم هست، به این دلیل ساده که زیبایی محکوم به فناست. زیبایی همیشه می‌میرد، وقتی ماده بمیرد، رفتار هم می‌میرد، وقتی فرد بمیرد، جهان هم می‌میرد. اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیالپردازی حشره شناسانه بداند، به ...
دیوار
دیوار توم بی‌آنکه به من نگاه کند دستم را گرفت. ‹‹پابلو من از خودم می‌پرسم... از خودم می‌پرسم آیا راست است که آدم نیست و نابود می‌شود؟›› من دستم را بیرون کشیدم و گفتم:‹‹کثافت‌مآب. میان پایت را نگاه کن.›› به قدر یک حوضچه آب بین پاهایش بود و قطره‌ها از شلوارش می‌چکید. به حال وحشت‌زده گفت: این چیست؟ گفتم تو شلوارت شاشیدی. از جا در رفت و ...
مسخ و داستان‌های دیگر
مسخ و داستان‌های دیگر رساترین تعریفی که می‌توانیم از هنر به دست دهیم این است: زیبایی به اضافه دریغ. هر جا زیبایی هست، دریغ هم هست، به این دلیل ساده که زیبایی محکوم به فناست. زیبایی همیشه می‌میرد، وقتی ماده بمیرد، رفتار هم می‌میرد، وقتی فرد بمیرد، جهان هم می‌میرد. اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیالپردازی حشره شناسانه بداند، به ...
مشاهده تمام رمان های فرانتس کافکا
مجموعه‌ها