گرچه اندرو قصد نداشت یک سانتیمتر از مسیر قبلیاش فاصله بگیرد، ولی فکر اینکه روال پیشامدهای قبلی را کمی جابجا کند، برایش خوشایند بود. او هنوز از والری تقاضای ازدواج نکرده بود ـ در حقیقت این کار را سه روز بعد انجام میداد ـ و هنوز دل والری را نشکسته بود و بنابراین قرار نبود از چیزی عذرخواهی کند. این بازگشت به گذشته، اگر قرار نبود که حدود شصت روز بعد با غلتیدن در خون خودش به آخر برسد، میتوانست جنبههای خوبی داشته باشد...