چوب زیر بغل دو ضرب در دو مساوی بینهایت
دختر در ظلمات، شمعی بر تارک صحنه مینشاند. او آرزو دارد تا پهلوان از جهان رویا آشکار شود. و نجاتش بدهد. و پهلوان با یک جفت چوب زیر بغل، و تنی فرسوده، اما صوت و صدایی فلک شکاف پای در میدانک آدمیان میگذارد. عرصه میدانک با زنجیر کهنی سر در زمین، به ناپیدای آسمان بسته است. باشندهیی نیست. جز شاهدی ...
پلههای 1 نردبان بازی در 3 پرده
در میان بازیهای فرسی، پلههای یک نردبان، مینماید که لحن و کالبدی منصرف از نوپردازی بیامان دارد. به ظاهر تمامیت نمایشنامه بیشتر وابسته واقعیت و داستان است. در انبار شرکت ساختمانی اشراق، سرقتی روی داده. و بابا حیدر، موجودی از بد حادثه در کار انبارداری، زیر ظن و گمان است. از همان آغاز، ارتباط عنوان اشراق با انبار شرکت ساختمانی ...
گلدان (بهار و عروسک) نمایشنامه
گلدان در عرصه ادبیات دراماتیک امروز ما مبحثی جاری و گشاده است. اجزای این نمایشنامه که میتوان آن را شعر و معمای صحنه نامید ساده و آشنایند. دریافت و گوارش کلیت آن اما غور و بازنگری و جویدن بسیار میطلبد. در گلدان جبروت سنت، در کالبد پدر زمینگیر فرمان میراند. و بهار و عروسک سیر و سلوکیست از عشق مهجور ...